سالها پیشتر از آنکه نهادهای شهری با ایجاد پارک کوهستانی خورشید(و البته دست اندازی به عرصههای طبیعی) کوهنوردی را در مشهد به ورزشی عمومی تبدیل کنند (آن قدر عمومی که با خودرو هم بشود کوهنوردی کرد!)، جوانهای نسلهای پیش، با پیمودن راه خاکی خلج و بالا رفتن از سنگ و صخرههای چینکلاغ، کوهنوردی را تجربه میکردند و همین تجربه ها، کوهنوردان صاحب نام فراوانی را تربیت کرد.
حالا سالها از آن روز و روزگار گذشته است.
کوهنوردی البته همچنان در مشهد، ورزش پر طرفداری است، اما حالا دیگر کمتر جوان مشهدی، خاطره ای از «چینکلاغ» و قله مخروطی اش دارد، جبهه اصلی این قله سالهاست در اختیار یکی از وزارتخانه ها قرار دارد.
همان قدر که چینکلاغ، نقش بی بدیلی در تربیت چندین نسل از کوهنوردهای مشهدی داشته است، «سنگ سیاه» هم بستری برای پرورش صخره نوردها و غارنوردها بوده و البته هنوز هم هست. «سنگ سیاه»، عنوان چند صخره ای است که در حاشیه جاده خلج، درست روبهروی چینکلاغ در شیب قله معجونی (قله روبهرویی چین کلاغ و مشرف به حاشیه جنوب شرقی شهر) قرار گرفته است.
این سنگ، خاطره مشترک چندین نسل از کوهنوردان و غارنوردان است که نخستین تجربههای پیمایش صعود و فرود با طناب را در پیچ و خم این صخره تجربه کرده اند.
«حمید نظام دوست» هم تکنیکهای مختلف صخره نوردی را (که هم به کار کوهنوردی میآید و هم غارنوردی) در اینجا، در سنگ سیاه، آموخته است.
او اکنون مدیرعامل «انجمن غار و غارنوردی» خراسان رضوی و مسؤول باشگاه غارنوردی و دره نوردی «كاوشگران» مشهد است و تجربههای فراوانی از صعود به قلل مرتفع و غارهای سخت گذر دارد.
او سنگ سیاه را «دانشگاه صخره نوردی» میداند و معتقد است این سنگ، روح دارد و مانند یک مادر مهربان، پذیرای صخره نوردهاست.
نظام دوست با تأکید بر اینکه سالهاست صخره نوردها و کوهنوردهای استان، همه فنون فرود و صعود با طناب را با همین سنگ تمرین میکنند، میگوید: سنگ سیاه، دست کم سه نسل از ورزشکاران را به جامعه ورزشی کشور تقدیم کرده است. این سنگ استادانی چون «بابا خورشیدی»، «طاهر زاهدی»، «كوششگران»، «فریفته»، «دستمالچی» و «عبدا... زاده» را به ما هدیه داده است.
وی میگوید: «سنگ سیاه» ارتفاع مناسبی برای آموزش دارد و تکنیکهای دست به سنگ و صعود و فرود با طناب را بخوبی در اینجا میشود یاد گرفت.
او میگوید: از همه اینها مهمتر دسترسی آسان شهروندان به «سنگ سیاه» است، زیرا با 10 دقیقه رانندگی از هر جای شهر میشود به اینجا رسید و اگر این سنگ را از دست بدهیم برای رسیدن به فضایی مشابه، نزدیک ترین جایی که در اختیار داریم، اخلمد در چناران است.
وی از دست اندازی نهادها، سازمانهای دولتی و... به عرصههای طبیعی حاشیه شهرها از جمله محوطه ای که سنگ سیاه در آن قراردارد، گلایه میکند و میگوید: این نهادها «چینکلاغ» را از ما گرفته اند، «قلعه معجونی» و «چشمه پونه» را هم در اختیار دارند، در حالی که شهروندان هم از این عرصههای طبیعی، سهم دارند.
این کوهنورد با سابقه ادامه میدهد: اینجا فقط متعلق به ما نیست. یک روز جمعه بیایید و ببینید از همه جای شهر خانوادهها، زن و مرد و پیر و جوان میآیند تا ساعاتی را اینجا در طبیعت بگذرانند. اینجا مسیرهای سبک، فراوان دارد. خانواده ها با فرزندان از کوه بالا میروند و لذت کوهنوردی را تجربه میکنند، چرا باید این حق از شهروندان دریغ بشود؟
نظر شما